- نویسنده : یاسین مطهری
- بازدید : 85 مشاهده
کودکان کار براساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف میگردند: نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار. عموماً به کودکی یک کودک کار گفته میشود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد، و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین میگردد. بر این اساس، قرارداد شماره ۱۳۸ سازمان بینالمللی کار برای مشاغل مختلف یک حداقل سن را تعیین کرده که اگر کودکی که سنش پایینتر از این سن است مشغول به فعالیت در آن شغل باشد، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته میشود. این سنین عبارتند از: ۱۸ سال برای مشاغل پر خطر (مشاغلی که سلامت جسمی، روانی یا اخلاقی کودک را به خطر میاندازند)، ۱۳–۱۵ سال برای مشاغل سبک (مشاغلی که سلامت و امنیت کودک را تهدید نمیکنند و کودک را از تحصیل بازنمیدارند)، البته سن ۱۲–۱۴ سال ممکن است که تحت شرایط خاصی در کشوهای فقیر پذیرفتنی باشد.
کار کودک اغلب به کاری گفته می شود که کودکان را از کودکیشان، پتانسیلهایشان و کرامتهایشان محروم میسازد و برای رشد جسمی و روانی آنان مخاطره آمیز است. این کارها از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و اخلاقی خطرناک و برای کودکان زیانآور است. با تحصیل آنان تداخل دارد. فرصت مدرسه رفتن را از آنان میگیرد، آنان را مجبور به ترک مدرسه میکند، یا آنان را ملزم میسازد ترکیبی از حضور در مدرسه و کار سنگین طولانی مدت را تحمل کنند
کار کودک زیر 15 سال ممنوع و جرم است. کارگر بین 15 تا 18 سال کارگر نوجوان نامیده میشود که با رعایت مقررات مواد 80-84 قانون کار میتواند به کار گرفته شود. به کارگیری کارگران نوجوان در مشاغل سخت به ترتیب مقرر در «آیین نامه اجرایی قانون تصویب کنوانسیون ممنوعیت و اقدام فوری برای محو بدترین اشکال کار کودک» ممنوع است.
کارگاههای خانوادگی که در آنها کارفرما با اشخاص درجه اول از طبقه اول خویشاوندانش –پدر، مادر، همسر، فرزندان- کار میکند از شمول مقررات قانون کار خارج هستند و حتی به کار گرفتن فرزند زیر 15 سال نیز در این کارگاه منعی ندارد (ماده 188 قانون کار). باید توجه داشت اگر کارفرما فقط یک کارگر بیگانه داشته باشد یا با برادر خود همکار باشد دیگر وصف کارگاه خانوادگی بر آن کارگاه صدق نمیکند و موظف به تبعیت از قوانین کار است. در صورتی که در کارگاههای خانوادگی حقوق کودکی مورد تعرض قرار گیرد، باید به استناد قوانین حمایت از کودک و مقابله با کودکآزاری به نجات او برخاست.
کودکان خياباني در يک تقسيم بندي کلي به دو دسته تقسيم مي شوند.
1- کودکان کار؛ اين گروه را بيشتر کساني تشکيل مي دهند که عوامل خانوادگي و اجتماعي به خصوص آن بخش از عوامل که به مسائل معيشتي مربوط مي شود، نظير فقر خانواده و... باعث شده است آنها به خيابان بيايند و به نوبه خود در تامين بخشي از احتياجات خانواده که عمدتاً احتياجات اساسي و اوليه است، والدين خود را ياري کنند.
2- کودکان خيابان؛ اين گروه را بيشتر کساني تشکيل مي دهند که به دلايل متعدد فردي،
آنها به شدت توسط مردم تحقير شده و مورد انواع کودک آزاري قرار مي گيرند و همين عوامل بستر مناسبي را فراهم مي آورد تا حتي کودکاني که جذب گروه هاي مجرم نشده اند نيز کم کم به انواع جرم و بزه چون دزدي، کيف قاپي، جيب زني، فروش مواد مخدر، اعتياد و استفاده از سلاح هاي سرد روي بياورند. هر چند در ايران آمار دقيقي از اين کودکان در دست نيست اما مستندات نشان مي دهند 80 درصد کودکان خياباني کودکان کار هستند و بيشتر آنها در استان هاي خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر مي برند،90 درصد اين کودکان والدين دارند، 80 درصدشان مهاجرند که 42 درصد آنها از روستاها و شهرهاي ديگر کشور و 38 درصد از کشورهاي ديگر آمده اند و از نظر جنسيت نيز 78 درصد آنها پسر و در سنين 5 تا 18 سالگي قرار دارند. در تحقيقي که روي 4133 نفر از کودکان خياباني ايران انجام گرفت، مشخص شد 73 درصد اين کودکان به بيماري هاي چشمي و 61 درصد به بيماري هاي تنفسي مبتلا هستند. همچنين 64 درصد آنها از بيماري هاي قلبي، 69 درصد از مشکل اختلال در شنوايي و 61 درصد از کمبود توجه رنج مي برند و 82 درصد آنها نيز دچار بيماري هاي پوستي هستند. از نظر سوادآموزي هم 56 درصد آنها بي سوادند، 61 درصدشان مشکلات گفتاري دارند و در مجموع86 درصد آنها فاقد هرگونه مهارت شغلي اند که اين آمار نشان دهنده وضعيت نگران کننده کودکان خياباني در کشور است.